شب نیلوفری

شب نیلوفری

شب نیلوفری

شب نیلوفری

شب اغاز هجرت تو . شب در خود شکستن

شب بی رحم رفتن تو. شب در خاک نشستن

شب رفتن. شب ماندن. شب دل مرده های تنها بود

شب بی تو. شب بی من. شب دل کندن من و تو از ما بود

عشق ................

عشق یعنی دو کبوتر پرواز. عشق یعنی دو قناری آواز.

 عشق یعنی تو مرا میرانی.... من به صد حوصله میآیم باز.

عشق یعنی سخن دل گفتن. عشق یعنی تو و یک عالم راز

عشق یعنی .......

آسمون به ماه میگه: عشق یعنی چی؟

 ماه میگه: یعنی اومدن دوباره‌ی تو...

 ماه میگه؟ تو بگو عشق یعنی چی؟

آسمون میگه : انتظار دیدن تو

محکوم به عشق

در دادگاه عشق قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان

و دلسوختگان قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو

اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من

 خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم

و من گفتم

به تو بگویند

دوستت دارم

 

عشق یعنی

عشق یعنی رازقی٬ یعنی نسیم
عشق یعنی مست گشتن از شمیم
عشق یعنی آفتاب بی غروب
عشق یعنی آسمان٬ یعنی فروغ
عشق یعنی آرزو٬ یعنی امید
عشق یعنی روشنی٬ یعنی سپید
عشق یعنی غوطه خوردن بین دو موج
عشق یعنی رد شدن از مرز اوج
عشق یعنی از سپیده تا سحر
عشق یعنی پا نهادن در خطر
عشق یعنی لحظه لحظه دیدار یار
عشق یعنی دست در دستِ نگار
عشق یعنی عقل شد مدهوش تو
عشق یعنی لحظه لحظه بی قرار
عشق یعنی صبر٬ یعنی انتظار
عشق یعنی اشتیاق و انتظار
عشق یعنی دلهوره٬ یعنی شتاب
عشق یعنی اشک٬ یعنی عاطفه
عشق یعنی یادگاری٬ خاطره
عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن
عشق یعنی جام لبریز از شراب
عشق یعنی خواستن
له له زدن
عشق یعنی خواستن
پر پر زدن
عشق یعنی سال های عمر سخت
عشق یعنی زهر شیرین٬ بخت تلخ
عشق یعنی با خدایا ساختن
عشق یعنی چون همیشه باختن.
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز
عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او
عشق یعنی ماتحب از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه
عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق
عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان " تا سحر از عاشقی با او بخوان
عشق یعنی هر چه داری نیم کن از برایش قلب خود تقدیم کن

 

   تا اطلاع ثانوی این وبلاگ بسته می باشد.

   تا وقتی اخلاق و رفتار تو باهام درست نکنی

  وبلاگت باز نمی شه.

 

 

شبستان

من تو را در همه جا می بینم

و شبستان دلم

روشن از پرتو نوریست

که بر چهره توست

تو گل باغ بهاری هستی

که نخواهد رویید ز دیار هر کس

گل من شاخ نگاه تو کجا می روید

که بدان سو بروم

در کنار اشیانه ات اشیانه میکنم

فضای اشیانه را پر از ترانه می کنم

یکی سوال می کند برای چه زنده ای

و من برای زنده ماندنم تو را بهانه می کنم

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم

چون مزرعه تشنه به باران برسیم

یا من برسم به یار یا یار به من

یا هر دو بمیریم به پایان برسیم

سلام